بدون تردید هر اقدامی برای حفظ و ارتقای سلامت زنان، در سلامت تمام مردم جامعه موثر خواهد بود.
سلامت روان زنان نه فقط در کشور ما بلکه در بسیاری از کشورهای در حال توسعه نادیده گرفته شده است و به همین دلیل نظام بهداشت و درمان هزینه سنگینی را بابت این بیتوجهی میپردازد. زنان به واسطه نقش محوری که در خانواده دارند، در حفظ سلامت جسمی و روانی اعضا بسیار تاثیر گذارند. بدون تردید هر اقدامی برای حفظ و ارتقای سلامت زنان، در سلامت تمام مردم جامعه موثر خواهد بود. با توجه به مسئولیتهای متعدد زنان در خانواده و اجتماع انجام حمایتهای همه جانبه از زنان اهمیت بالایی دارد.
دغدغههای سلامت روان زنان
یکی از مهمترین چالشهای پیشرو شیوع زیاد اختلالات روانی در زنان است. این امر میتواند دلایل متعددی داشته باشد؛ خطاهای تشخیصی، علل بیولوژیکی شناختی، بروز برخی افسردگیها به دلیل هورمونهای زنانه، بروز برخی اختلالات روانی به دلیل بلوغ جسمی و جنسی، پایینتر بودن سن بلوغ، بارداری، زایمان و شیردهی و در مجموع تجربه استرس بیشتر باعث میشود زنان بیش از مردان انواع اختلالات روانی را تجربه کنند. به همه این عوامل میتوان وقوع یائسگی که همراه با استرس است، پاسخدهی کمتر زنان به داروهای ضدافسردگی، سوءرفتارهای جسمی و جنسی و تبعات روانی طلاق را اضافه کرد.
زنان شاغل نیاز به حمایت بیشتری دارند
شکی وجود ندارد یکی از مسائلی که سلامت روان زنان را به شدت تحت تاثیر قرار میدهد، مسئولیتهای متعدد آنها در خانواده و در اجتماع است. ساعات کاری طولانی، تبعیضهای جنسیتی حاکم بر فضاهای مردانه در اجتماع، دریافت نکردن حقوق مناسب با کار، تداخل وظایف زندگی خانوادگی و زناشویی با وظایف کاری، نبود حمایتهای اقتصادی، شغلی و روانی از مهمترین چالشهایی است که زنان شاغل را درگیر خود کرده است با این همه به گفته یک روانشناس و مشاور آن چه سلامت روان زنان را تهدید میکند نه حضور در اجتماع، بلکه همکاری نکردن مناسب مردان با همسرانشان و برخی نگاههای جنسیتی است که آنان را آزار میدهد.
وضعیت سلامت روان زنان شاغل با خانهدار متفاوت است و درباره زنان شاغل نوع شغل، میزان رضایت از آن و همکاری همسر و فرزندان تاثیر بسیاری بر سلامت روان آنها دارد. اما به هر حال شناسایی عواملی که سلامت روان زنان را تضمین میکند، برای داشتن خانوادهای سالم، ضروری است. با توجه به نیاز کار بیرون از منزل برای عدهای از خانمها، چند عامل که در محیط کار سلامت روان زنان را تهدید می کند، عبارتاند از: دیدگاه جنسیتی حاکم بر محیطهای کاری، دستمزد کم و نبود امکان ارتقای شغلی مهمترین معضلات زنان شاغل در بیشتر محیط های کاری است.
بنابراین برنامهریزیها و سیاستگذاریها باید به نحوی باشد که زنان نه در منزل و نه در محیط کار تحت فشار قرار نگیرند. نکته این جاست که برخی معتقدند زنان شاغل از سلامت روان بیشتری برخوردارند زیرا پویاتر و فعالتر هستند و بهره بیشتری از زمان خود میبرند. بنابراین کاهش ساعات کاری و اعطای تسهیلات مناسب به علاوه حمایتهای موردنیاز در دوران بارداری و شیردهی و افزایش مرخصی پس از زایمان در ارتقای سلامت روان بسیاری از زنان نقش چشمگیری دارد.
۳ شیوه مدیریتی در سلامت روان زنان شاغل نقش مهمی ایفا میکند:
- مدیریت زمان و پاسخگویی به نیازها
2.مدیریت ارتباط یا تنظیم روابط با اطرافیان
- مدیریت خویش یا تشخیص نیازها و پاسخگویی مناسب به آنها
در تامین سلامت روان زنان شاغل اهمیت بسیار زیادی دارد.
نداشتن استقلال اقتصادی و کم جلوه دادن فعالیت زنان خانهدار
واقعیت این است که زنان خانهدار ایرانی از مجموعه مشکلات و معضلاتی رنج میبرند که حاصل ساختار و بافت فرهنگی_اجتماعی جامعه ماست. متاسفانه مطالعات جدی و پردامنهای در این حوزه انجام نشده است اما آن چه از مطالعات پراکنده انجام شده برمیآید این است که نداشتن هویت اقتصادی، وابستگی شدید به فرزندان پس از فوت همسر، کم ارزش جلوه دادن خدمات و فعالیتهای زنان خانهدار و نبود زمینه برای مشارکتهای اجتماعی گسترده مهمترین دغدغههایی است که این زنان دارند و همین مسائل سلامت روان آنها را تحت تاثیر قرار میدهد.
نداشتن استقلال اقتصادی موجب میشود مرد تسلط بیشتری روی زن داشته باشد و نظرهای خود را بر خانواده و همسر خود تحمیل کند. به عبارت دیگر داشتن استقلال باعث هویت بخشی به زن میشود و تا زمانی که ما برای خانهداری ارزش و معیار اقتصادی قائل نشویم، نباید انتظار داشته باشیم زنان خانهدار از کار تکراری، فرساینده و روزمره خانهداری احساس رضایت کنند.
زن خانهدار پس از فوت همسر وابستگی شدیدی به فرزندان پیدا میکند و عملا از آن چه طی سالیان متمادی به همراه همسرش جمع کرده است، نصیب چندانی نمیبرد. از این رو نظام تربیتی خانواده در چنین شرایطی حرف اول را میزند زیرا اگر فرزندان به شیوه صحیحی تربیت شده باشند، مادر دچار مشکل نخواهد شد، در غیر این صورت وی پس از چند دهه زندگی مشترک دوران سختی را آغاز میکند.
از سوی دیگر کم ارزش جلوه دادن خدمات و فعالیتهای زنان خانهدار در منزل از سوی اعضای خانواده و جامعه و آشنایی با مجموعه فعالیتهایی که میتوانند در خارج از منزل انجام بدهند از طریق رسانههای جمعی، فشار روانی شدیدی به آنها وارد میکند. آشنایی با فعالیتهای اجتماعی که یک انسان در طول زندگی میتواند انجام بدهد و احساس توانمندی برای انجام این فعالیتها، زنان خانهدار را از فعالیتهای روزمره خانهداری به ستوه میآورد و این احساس را به آنها میدهد که وقت با ارزش خود را در منزل تلف میکنند. در عین حال باید به این نکته توجه داشت که نباید ارتقای سطح فرهنگی و فکری زنان خانهدار به تاخیر افتد و آنها از بخش عظیمی از تحولات موجود در جامعه عقب بمانند.
راهکارهای ارتقای سلامت روان زنان
اولین گام برای ارتقای سلامت روان زنان این است که برای زنان همانند مردان حق و حقوق عادلانه قائل شویم و به آن احترام بگذاریم. به جز این یادگیری مهارتهایی که بتوان در محیط منزل به امر تولید پرداخت، به نحوی که به ایجاد هویت مستقل بینجامد، میتواند برای بسیاری از زنان خانهدار کمک کننده باشد. کسب استقلال اقتصادی با وجود حضور در منزل و غنی شدن ساعات فراغت برای کاهش فشارهای روانی ناشی از انجام کارهای روزمره، میتواند اولین دستاوردهای این امر باشد. از طرف دیگر میتوانند بین فعالیتهای اقتصادی و فعالیتهای اجتماعی مرزی قرار دهند. حضور در انجمنها، خیریهها، سازمانهای مردم نهاد و خصوصی میتواند انگیزه و هدفمندی به زندگی زنان دهد و آنها را از رخوت و احساس بیثمری نجات دهد.
حضور بیشتر زنان در انجمنهای اولیا و مربیان در مدارس نسبت به مردان نشانه خوبی است که اگر فضاهای مناسبی در اختیار زنان خانهدار قرار داشته باشد، آنها فعالانه و با پشتکار فراوان از آن استقبال میکنند. از آنجا که بسیاری از زنان تحصیلکرده جامعه ما خانهداری میکنند، میتوان به آنها نیز توصیه کرد، ارتباط خود را با رشتهای که در آن تحصیل کردهاند از طریق مطالعه، تحقیق، نگارش و هر آنچه در توان دارند، حفظ کنند.