اختلال وسواسی اجباری شامل یک گروه نشانههای متنوع مانند افکار و رفتارهای مزاحم، مشغلههای فکری و اجبارها است. این رفتارها و افکار باعث رنج و عذاب شدید فرد میشوند. وسواسها و اجبارها، وقتگیر هستند و توانایی فرد برای داشتن یک زندگی روتین، عملکرد شغلی صحیح، فعالیتهای اجتماعی معمولی یا روابط میان فردی سالم را به طرز قابل ملاحظهای مختل میکنند.
بیماران مبتلا به وسواس ممکن است فقط و فقط اجبار یا هر دو را داشته باشند. وسواس یک فکر احساسای یا حس بدنی مکرر و مزاحم است. در تضاد با وسواس که یک رویداد ذهنی است اجبار یک رفتار است. به طور خاص اجبار یک رفتار خودآگاه استاندارد شده و مکرر است مانند شمردن، چک کردن یا اجتناب کردن. بیماران مبتلا به وسواس میدانند که وسواس آنها غیرمنطقی است که اجبارا به صورت رویدادهای ناخواسته تجربه میکنند.
رفتار اجباری ممکن است در تلاش برای کاهش اضطراب مرتبط با وسواس انجام شود با این حال گاهی در این کار موفق نمیشوند. به انجام رساندن رفتار اجباری ممکن است در اضطراب هیچ تاثیری نگذارد و حتی آن را افزایش دهد. وقتی فرد در مقابل انجام دادن رفتار اجباری مقاومت میکند باز هم ممکن است اضطراب افزایش یابد.
ویژگیهای اصلی
وسواسها و اجبارها ویژگیهای اصلی اختلال وسواسی اجباری هستند. یک ایده یا یک میل شدید و ناگهانی به صورت مصرانه و دائمی به زور وارد آگاهی هوشیار فرد میشود. تداعیهای معمولی مرتبط با اختلال وسواسی اجباری، شامل مواردی مثل آلودگی یا تردیدها میشود.
مانند: آیا دستهایم کثیف هستند. یادم رفته لامپ را خاموش کنم.
در کنار وسواس یا اجبار یک احساس وحشت اضطرابآمیز وجود دارد و ویژگی اصلی اجبارها این است که از اضطراب مرتبط با وسواسها میکاهند.
وسواس یا اجبار برای فرد غریب است و بیمار بر اساس تجربهای که از خودش به عنوان یک موجود دارد میداند که این وسواس یا اجبار جزئی از وجود او نیست. وسواس یا اجبار مورد نظر هر چقدر هم که واضح و قوی باشد فرد معمولاً متوجه عجیب و غیرمنطقی بودن آن است.
افرادی که از وسواسها و اجبارها رنج میبرند معمولاً به شدت احساس میکنند که میخواهند در برابر آنها مقاومت کنند. با این حال حدود نیمی از بیماران در مقابل اجبارها مقاومت اندکی نشان میدهند هرچند که حدود ۸۰ درصد کل بیماران معتقدند که اجبار مورد نظر غیرمنطقی است.
ارزش بیش از حد به وسواس
گاهی بیماران ارزش بیش از حدی به وسواسها و اجبارها میدهند. برای مثال ممکن است پافشاری کنند که تمیزی اجباری از لحاظ اخلاقی کار صحیح است حتی با اینکه به علت تلف کردن وقت برای تمیز کاری شغل خود را از دست دادهاند. بیماران مبتلا به وسواس معمولاً ابتدا به پزشکان مختلف مراجعه میکنند نه به روانشناسان. اکثر بیماران مبتلا به وسواس فکری_عملی، هم وسواس دارند و هم اجبار. بعضی نظرسنجیها تعداد این افراد را تا حدود ۷۵ درصد برآورد کرده است. اما سایر محققان معتقدند که بعضی بیماران فقط افکار وسواسی دارند و فاقد اجبارها هستند. چنین بیمارانی احتمالا افکار مکرر درباره یک عمل جنسی یا پرخاشگرانه دارند که به نظر خود آنها شرمآور است.الگوهای سمپتومی
اختلال وسواسی اجباری چهار سمپتوم اصلی دارد: ترس از آلودگی، شک مرضی، افکار مزاحم و علاقه به تقارن. سایر الگوهای سمپتومی عبارتند از: وسواسهای مذهبی، مو کندن و ناخن جویدن
رایجترین الگو وسواس به آلودگی است که در پی آن بیمار به شستن دستها یا بدن خود میپردازد. گاهی اوقات وسواس به آلودگی با اجتناب اجباری از شیء که به نظر فرد آلوده است همراه میشود. اشیایی که فرد از آنها میترسد معمولاً اشیایی هستند که فرد به ناچار با آنها تماس دارد و اجتناب از آنها دشوار است. شستن افراطی دستها ممکن است به رفتن پوست و زخم شدن آنها منجر شود.
این افراد از ترس میکروب ممکن است از خانه بیرون نروند. بعد از اضطراب که رایجترین واکنش هیجانی به شیء ترسناک است شرم وسواسی و تنفر وسواسی نیز رواج زیادی دارند. بیماران مبتلا به وسواس آلودگی معمولاً معتقدند که با کوچکترین تماس آلودگی از یک شکلی به شکل دیگر یا از یک نفر به نفر دیگر منتقل میشود.
دومین الگو از لحاظ میزان رایج بودن شک و تردید میباشد که در پی آن اجبار چک کردن به وجود میآید. وسواس شک و تردید معمولاً با نوعی خطر یا خشونت در ارتباط است مثلاً از یاد بردن قفل کردن در یا خاموش کردن اجاق گاز. فرایند چک کردن ممکن است برای مثال شامل چندین بار برگشتن به خانه و چک کردن اجاق گاز باشد. این افراد یک خود تردیدی وسواسی دارند و همیشه از اینکه چیزی را فراموش کردند یا مرتکب خطایی شدهاند احساس گناه میکنند.
سومین الگوی رایج افکار وسواسی مزاحم بدون حضور اجبارها هستند. اینگونه وسواسها معمولا افکاری مکرر درباره اعمال جنسی یا پرخاشگرانه هستند که به عقیده بیمار از لحاظ اخلاقی اشتباه و سزاوار سرزنش هستند. بیمارانی که وسواس افکار مرتبط با اعمال جنسی یا پرخاشگرانه دارند ممکن است خودشان را به پلیس معرفی کنند یا برای اعتراف نزد یک کشیش بروند. بیمار ممکن است وسواس افکار خودکشی داشته باشد و درمانگران همیشه باید به سنجش دقیق و افکار انتحاری بپردازند تا خطر از اقدام به خودکشی مشخص شود.
چهارمین الگوی رایج نیاز به تقارن یا دقت است. این موضوع میتواند به اجبار آهستگی منجر شود. بیمار ممکن است چند ساعت طول بکشد غذا بخورد یا صورتش را اصلاح کند.