در ميان انواع اختلالات و بيماريهاي مربوط به سلامت روان،افسردگي و اضطراب شيوع بيشتري باشد. اما سوال اينجاست كه آيا اين آمار بدين معناست كه ساير افراد داراي سلامت كامل هستند و با هيچ اختلالي دست به گريبان نيستند؟ و از آن مهمتر، آيا ارتباطي ميان سلامت روان و لذت بردن از زندگي ميتواند رديافت كرد؟
تعریف سلامت روان
سلامت روان شامل رفاه عاطفي، رواني و اجتماعي ما ميشود. سلامت روان بر نحوه تفكر، احساسات و اعمال ما تاثيزر ميگذارد. همچنين به تعيين چگونگي مديريت استرس، ارتباط با ديگران و انتخات كمك ميكند. سلامت روان در هر مرحله از زندگي كودكي تا بزرگسالي مهم است. با وجود سلامت رواني مورد قبول شما ميتوانيد زندگي نسبتا شاد و سالمي را تجربه كنيد. زماني كه افراد با موانعي در زندگي مواجه ميشود آنچه ميتواند انعطاف پذيري را در برابر مشكلات تقويت كند سلامت روان است و احتمال افسردگي، افكار خودكشي، عزت نفس پايين و رفتارهاي خشونت اميز در آنها كمتر است.
عوامل بسياري ميتواند سلامت روان ما به صورت مستقيم و يا غير مستقيم دخيل باشد و اثر مثبت يا منفي بگذارد. از جمله تهدیدهای سلامت روان افراد میتوان به عواملي همچون فقر، بيكاري، جنگ، تغذيه ناسالم، عدم تحرك، درآمد كم،افت تحصيلي دانشآموزان، احساس تنهايي، اعتياد، بحران هويت ميتوان اشاره كرد. برخورداري از رژيم غذايي مناسب، روابط مثبت با ديگران، عزت نفس، استقلال نيز ميتواند در بهبود سلامت روان افراد تاثیر داشته باشند.
چرا سلامت روان براي سلامت عمومي مهم است؟
سلامت روانی و جسمی به یک اندازه از اجزای مهم عمومي هستند. به عنوان مثال، افسردگی خطر ابتلا به بسیاری از مشکلات جسمی، به در درزا مدت مانند دیابت، بیماری قلبی و سکته را افزایش می دهد. يا به طور مشابه، وجود شرایط مزمن می تواند خطر ابتلا به بیماری روانی را افزایش دهد.
سلامت روانی ضعيف و بیماری روانی
اگرچه اين اصطلاحات اغلب به جاي يكديگر استفاده ميشوند اما سلامت روان ضعيف و بيماري رواني يكسان نيست. يك فرد ميتواند سلامت رواني ضعيفي داشته باشد و بيماری روانی براي او تشخيص نشود. به همين ترتيب، فردي كه مبتلا به يك بيماری روانی تشخيص داده میشود ميتواند دورههايی از رفاه جسمی، روانی و اجتماعی را تجربه كند.
مولفههاي سلامت روان
براي سلامت روان مولفههاي مختلفي ارائه شده است كه يكي از مهمترين مدلهای بهزیستی روان شناختی مدل ریف است که سلامت روان را تحت شش مولفه خود مختاری، رشد شخصی، تسلط بر محیط، زندگی هدفند، رابطه مثبت با دیگران و پذیرش خود تعریف میکند که در ادامه به توضیح مختصر هر مولفه میپردازیم.
خود مختاری
خود مختاری به معنای تنظیم رفتار از طریق منبع کنترل درونی است. احساس استقلال و توانایی مواجهه و تابآوری در برابر فشارهای اجتماعی. افرادی که این مولفه را در خود دارند به راحتی نظرات خود را بیان میکنند حتی اگر مخالف نطر دیگران باشد، نگران قضاوت دیگران نیستند و تصمیماتشان صرفا تحت تاثیر نظرات دیگران نیست. افراد خودمختار برای به دست آوردن تایید دیگران تلاش نمیکنند و برای عقاید خودشان اهمیت بیشتری قائل هستند. سطح بالای خودمختاری، استقلال فرد را به دنبال دارد.
رشد شخصی
رشد شخصی به معنای علاقهمندی به فعالیتهایی است که افق دید فرد را وسیعتر میکند و توانایی شکوفا ساختن و پرورش استعدادهای خود را دارند و در مواجهه با مشکلات و شرایط سخت توانایی های جدید را برای روبه رو شدن با آنها بدست میآورند. زمانی که فرد تحت فشار است این استعدادها مکررا کشف میشوند. رشد فردی مستلزم آن است که فرد به موجب درگیری مداوم در فعالیتها و مواجه و حل مشکلات، استعداد و تواناییهایش را گسترش دهد.
تسلط بر محیط
این افراد معمولا خود را مسئول موقیتهایی که در آن قرار دارند میدانند و سازگار با مردم و جامعه است. تسط برمحیط به معنای توانایی کنترل برانگیختگیهای فیزیولوژیکی و شناختی و بیان دیگر قدرت انتخاب و مدیریت محیط اطراف از طریق فعالیتهای فیزیکی یا ذهنی. یک فرد بالغ قادر است در موقعیتهای مختلف با دیگران تعامل داشته باشد و بنابر مقتضیات با فضاهای متفاوت انطباق پیدا کند. هر فرد باید بتواند تا حد زیادی بر زندگی و محیط اطرافش احاطه داشته باشد و این کار در گرو آن است که فرد پیرامون خود را مطابق خصوصیات و نیازهای فردی خود شکل دهد و آن را به همان شکل حفظ کند. این تسط تنها با عملکرد و تلاش خود فرد، و در متن کار، خانواده و زندگی اجتماعی او بدست خواهد آمد. بنابراین این مولفه بر توانایی مدیریت موقیعتهای پیچیده محیطی و درک و استفاده از فرصتهایی که در دسترس فرد قرار دارد تاکید میکند.
هدفمندی در زندگی
توانایی پیدا کردن معنا و جهتگیری در زندگی ، داشتن هدفهای کلی، مقاصد و حس جهتگیری در زندگی یکی دیگر از مولفههای تاثیر در سلامت روان است. اولین نظریه درمورد هدفمند بودن در زندگی را فرانکل طرح کرده است. فرانکل سه سال سختی که د راردوگاه نازیها گزراند را روایت میکند و اینکه در طول این سالها تنها با داشتن اهداف خویش زنده ماند. هدفمندی و ترسیم مسیری برای رسیدن به انها، باعث قدردانی از زندگی میشود. اهداف بخش مهمی از تلاش فرد برای موفقیت را به خود اختصاص میدهند.
روابط مثبت با دیگران
عبارت است از توانایی برقراری روابط نزدیک و صمیمی با دیگران و اشتیاق برای برقراری چنین رابطهای. داشتن رابطه مثبت با دیگران به منظور ایجاد صمیمیت و رابطه درازمدت و احساس تعلق به شبکهاي ارتباطي و حمايتي، يك مولفه اساسي بهزيستي به شمار ميآيد.
پذيرش خود
فرد داراي سلامت روان بالا، از زندگي خود و دستاوردهاي خود رضايت دارد و نگرشي مثبت به ابعاد شخصيتي خود. اين رضايت نه به معناي خودشيفتگي بلكه به معناي احترام به نفسي است كه برآمده از آگاهي از نقاط قوت و ضعف فرد است. بنابراين چنين خودپذيري بالايي براساس خودسنجي واقع بينانه، آگاهي از اشتباهات و محدوديتهاي خود و عشق نسبت به خود و ديگران بنا شده است. یکی از عوامل موثر در ایجاد این نگرش و نقش خانواده در سلامت روان کودکان است.
به طور كلي ميتوان چنين بيان كرد كه سلامت روان حقيقي، هم پيشگيري از بيمار شدن را شامل ميشود و هم ارتقاء سلامت مثبت كه از بخش دوم تا حد زيادي غفلت شده است.
محققان درباره ارتباط رضايت از زندگي و لذت بردن از زندگي و سلامت روان، چنين نشان دادهشده است كه رضايت و لذت بردن از زندگي، يكي از نشانههای قوی سلامت روان است. در واقع زمانی که افراد دارای رضایت بالایی از زندگی هستند، هیجانات مثبت بیشتری تجربه میکنند و از گذشته و آینده خود و دیگران، تجربیات مثبتتری به یاد میآورند. در واقع این افراد از پیرامون خود ارزیابی بهتری دارند و آنها را خوشایند میدانند.